وقتی بهار بیاد
از کوچۀ تنهایی ات
چنان پر هیاهو میگذرم
تا به من بنگری
و من هم
دوباره عاشق شوم
** ** ** **
دیکتاتورها
بر آنان
به خشم خواهیم نگریست
آنگاه که
به جمجمه هامان خیره میشوند
که مبادا
از آزادی
بافه ای رویا
بافته باشیم
** ** ** **
دل تنگی
نشیمنگاه ِ ناهمواریست
زمین
و آسمان
سرپناهی نااستوار
تا در شعاع آفتاب بنشینی و
از ناتوانی دستهای خود و
بی نانی کودکان
گریه آغاز کنی
** ** ** **
ای کاش
ای کاش
نُت ِ گم گشته ای بودم
من
در ارتعاش غم ها و شادی هایت
یا که نوازش باران
بر پنجره ای
که از آن
کلاغان گرسنه را می نگری
|