تقدیم به عشایر کوچنده و همیشه محروم ایل ِ بختیاری
گلالی
گلالی!
اینها کی اند؟
و از کجا آمده اند؟
که این چنین طلبکار
در دشتهای فراخ آب و اجدادیمان
خیمه اربابی زده اند
و برایمان نوبت آب سرچشمه
و آسیاب تعیین میکنند؟
اینان ز کدامین ایل و تبارند
که وحشی تر از گرگان
در کمین گله های گرسنه مان نشسته اند
و آب چشمۀ بالا را
به زور تفنگ و تازیانه
بر ما میبندند
و ریشه های کهنسالمان را
به مُهر حرام نقش میکوبند؟
حالا تو هم برو کنار مال
سر یک چاله سرد
زانو به بغل بنشین
و هی زار و زار گریه بکن
و هی تند و تند حُشکه ِبکش
هی بلند بلند به روزگار تف و لعنت بفرست
بعد هم با هو و گاله بگو
مگر ما تا به حالا گمراه بوده ایم
مگر نیاکان ما !
از بیراهه تاریخ تا بدین جا آمده اند
که حالا اینها
با جنگ و قیل و داد
میخواهند ما را به راه راست هدایت کنند؟
هی گاله بزن
و هی بو بو بکن.
گلالی!
ترا بخدا مسخره نیست.
گلالی !
به اینها بگو
ما هنوز
به دار و برد
به آسمون ِ کوو
به اَفتو
به آستاره
به باوازهد چلو ایمان داریم
بگو
ما تا همین دیروز
به هفت شیدون
قفل دخیل میبستیم
حالا هم
تمام بدبختیمان را فراموش کرده اید
و ما را وادار میکنید
که دعای باران و سرو را جور دیگری بخوانیم
و توشمال و دی بلال را معصیت بدانیم
و رنگ دل و شال و چوخایمان
به رنگ بهون باشد؟
بگو آدمی که میمیرد
برایش چه فرقی میکند
بسوی کدامین جهت دفن شود¡
رنگ کفن مرده را زنده نمی کند!
بخدا همه مردگان خواهند پوسید!
اگر راست میگویید
دلتان
برای زندگانمان بسوزد.
ترا بخدا مسخره نیست
گلالی؟
که اینها
زنده ما را
قربانی مردگانشان میکنند.
تعداد مردگانمان کم کم
از تعداد زندگانمان افزونی میآبد.
بگو که دیگر گوسفندی نمانده
که شما به ما امر و نهی میکنید
تا به سمت بیابانهای برهوت
قربانی کنیم.
گلالی به کناری بگو
برادر، حالا آنها نمیدانند
آنها غریب و دشمنند
تو دیگر چرا
سنگ سیاهشان را به سینه میزنی؟
بگو کناری تو خُوت
زیر یکی ز همین بهونها بدنیا آمدی
در گهواره ای ز چوب درختان ِهمین بیشه
به خواب شیرین کودکی رفته ای
تو دیگر چرا
خاک اجدادیت را لگد میکنی؟
گلالی بگو
کناری !
برادریمان
خیلی با ارزشتر از این حرفهای عجیب و غریب است.
گلالی!
رویایم همه آن بود
در دشتهای پر فراز و نشیب بازفت
کنار بردهای گلال
پای درختان بلیط
در چشم انداز زرد کوه
لیری بنا نهم
پای چاله ای گرم
کنارت چار زانو بنشینم
و از راز این همه شگفتی جهان
سخن بگویم¡
از یاد مبر گلالی
که هرگز نگذاشتند
چرا که ما
ایشان را همیشه
دشمن بوده ایم
چرا که در رگ ِ ما بخت یاری ها
هرگز خون
خون بردگی و اسارت نبود و
نخواهد بود
توضیحات در مورد شعر گِلالی
گِلال / رودخانه
گِلالی / منسوبیت اسم مردانه در عشایر بختیاری
کُنار / درخت کنار
کُناری / منسوبیت اسم مردانه در عشایر بختیاری
خوت / خودت
چالَِه / اجاق سنگی
حُشک / خشک
حُشکه / خشک شده و به معنی چُپق دست ساز که از
گِل درست میشود
هُو و گاله / داد و فریاد ، هوار کشیدن
بوو / پدر
بوو بوو بکن / ای وای پدر، ای وای پدر
کردن و با
دست بر سر کوبیدن ، که هنگام عزاداری یا
واقعه ای
ناگوار مرسوم میباشد
آسمون کوو / آسمان آبی
آستاره / ستاره
باوازهد / بابا زاهد ، نام زیارتگاهی است
چِلو / نام محلی در منطقه ایل بختیاری
هفت شیدون / هفت شهیدان ، نام زیارتگاهی نزدیک
شهر مسجدسلیمان
سرو ، سه رو / مرثیه سوزناک که هنگام عزاداری
توسط زنان بصورت گروهی خوانده میشود
توشمال / منسوبیت به کسانی که سرنا و دهل مینوازند
دی بلال / آواز محلی بختیاری
شال / پارچۀ بلند وسفیدی که مردها به کمر میبندند
چوخا / چوقا، تن پوشی ( شبیه پالتو ) بلند
و بی آستین و جلو باز که از پشم گوسفند و
به رنگ سفید با خطهایی سیاه یا آبی بافته
میشود که شال بر روی آن بسته میشود
چوخایمان / چوقاهایمان
بُهون / سیاه چادر که با موی بز بافته
میشود که عشایر بختیاری در گرمسیر در آن
سکونت میکنند
بازفت / نام محلی در سرزمین بختیاری
بَلیِط یا بلِیت / بلوط
لیر / خانۀ سنگی
لِیری / خانه ای سنگی
بَرد / سنگ
مال / واحد کوچک اجتماعی، که شامل چندین سیاه چادر میباشد