نه! خبر تاره ای نیست
از کشتی شکسته گان کسی به ساحل نرسید
تنها
اجسادی کبود و گمنام
بر دوش ِ موج ها رقصیدند
و چنان دلخراش
که چشم انتظاران ِ ژولیده
سراسیمه، به شیون بر خاستند
راستی آیا کسی از وقوع حادثه
با خبر نبود
** ** **
نه! باید مرجان های عمق ِ عمیق ترین دریا نیز بدانند
که ما هرگز
از هیچ کس و هیچ حادثه ای نهراسیده ایم
نه از تاج زمرد و
نه از آتش جهنم
نه از سپیده دمان تیر باران و
نه از دخمه های تاریک زندان
** ** **
نه ! باید بنفشه های دورترین دشتها
بدانند
که ما برای تعبیر خواب هایی سبز
چقدر خون بها پرداخته ایم،
حالا درست است که باران برکت
در باغ های خشکیده مان نبارید؛
ما خود چنان
بر خاک ِ تشنه خواهیم گریست
تا جوانه ها نمیرند
** ** ** **
بَربَرها
حکومتشان لکۀ ننگین تاریخیست
که ما آنرا
لغت به لغت
از بر کرده ایم
چرا که اینان
تسبیح ِ سجاده شان را
نیز
از جمجمۀ قبیله هامان ساخته اند
|